توي فصل سرد پائيز
توي سرماي زمستون
دخترك تنها وخسته
ميشينه كنج خيابون
تو دل كوچيك و نازش
طفلكي يه دنيا درده
چشماشو ببين چه سرخن
آخه بازم گريه كرده
رو لباس پاره پورش
دونه هاي سرده برفه
مي بيني ساكته اما
تو دلش يه دنيا حرفه
خيلي وقته كه لباشو
كسي خندون نمي بينه
آره رسم روزگاره
بايد از غصه بميره
قلب كوچيك و ظريفش
از غمو تنهايي يخ بست
كسي انگار توي اين شهر
نمي گيره از كسي دست
واي از اين هجوم سرما
واي از اين سكوت و نفرت
توي اين شهرو هياهو
كوكجاست عشقو صداقت
كو كجاست دستاي مردي
كه بگيره دست اونو
كو كجاست خورشيد گرمي
كه روشن كنه زمينو
نفساي گرم ودستاش
ديگه از سرما بريده
دخترك رو بعد از اون شب
ديگه هيچ كسي نديده
دخترك رفت تك و تنها
رفت از اين ديار غربت
رفت يه جايي كه تو شهرش
مرده باشه غم و نفرت
نظرات شما عزیزان:
پاسخ: واقعـــا خدا کریمــــه ...
بــه جـــز
...گــاهـی...
...نــگـاهـی...
...اشـتبـاهـی
خون خوري گر طلب روزي ننهاده كتي
آخرالامر گل كوزه گران خواهي شد
حاليا فكر سبو كن كه پر از باده كني
گر از آن آدميانيكه بهشتت هوسست
عيش با آدمیي چند پري زاده كني
تكيه بر جاي بزرگان نتوان زد بگزاف
مگر اسباب بزرگي همه آماده كني
سلام به همکارای محترم بنده...!!پاسخ: ســــلام همــــکار عزیـــز ... ما هم از شما ممنونیم که همیشه وبمون رو همراهی می کنی مرسی از لطفت ... سر زدن های ما هم وظبفه است خوشحالیـــم که خوشحال میشی ما هم یک دنیــــا موفقیت و لبخنـــد واست آرزو می کنیم